خاکه رو خاکه

شدم شاگرد مرحوم پدرم دواچی،اما تو این دواخونه هیچ مسکنی نبود برام، اِلاّ دوای اون طبیب ارمنی، ذکاووس عرق فروش، شبانه روزیش کردیم، خاکه رو خاکه، که مَستیم از گل نیفته، مثل تو که غم برادرتو کردی بهانه. سنّت شب جمعه اش چی؟ یه وقت دیدی یکی از همون گلای پلاسیده ی باغچه ی ولی خان یار موافقشه و برادری مثل تو، یار و غار، نه.

۶ نظر:

  1. چی بگم آخه ؟
    اگه بگم خوبه و اونقدری خوبه که با این اینترنت زپرتی اومدم که هیمن رو بهت بگم و بگم که پستای قبلیت را هم می خونم و اینها ، بیشتر به زر زدن می مونه !
    پس
    هیچی نمیگم و هیمن جا همه چیز را تموم شده فرض کن .
    سلام !

    پاسخحذف
  2. می بینی کار ما تو این ملک به کجا کشید آخر، پا اندازی.

    پاسخحذف
  3. شغل آينده داري رو انتخاب كردي.
    موفق باشي.

    پاسخحذف
  4. دواش اینه، زن، نسخه دواچی.

    پاسخحذف
  5. این دیالوگ اون فیلمست که بهروز وثوق و شهره اغداشلو بازی میکنن؟خیلی نستالوژیه

    پاسخحذف

- حق حذف و ویرایش نظرها برای ژغال محفوظ میباشد
- برای راحتی در ارسال نظر از «فایرفاکس» استفاده کنید
- «ناشناس» نظر ندهید