- والله دروغ چرا؟ تا قبر آآآ ... انگلیسی آ ازما هم دل پر دارند ... تو جنگ کازرون ما چقدر از این انگلیسیا کشتیم! پنداری دیروز بود ... با یک ضربِ شمشیر سر یک سرهنگشان را انداختیم جلوی پاش ... همچی سرش را زدیم که حالیش نبود ... کله ی بی تنه رو زمین افتاده بود به اندازه ی نیم ساعت به ما فحش ناموس می داد و بد و بیراه می گفت ... ما از ناچاری یک دستمال چپاندیم تو حلقش ...
-بگذار ببینم مش قاسم!...
-بگذار ببینم مش قاسم!...
چی؟ چی؟ ... سردار ... سردار هندی ... در منزل من ... من؟
پاسخحذفایول؛
پاسخحذفدائی جان ناپلئون، که من اصلآ ندیدم.
«قاسم!ول کن!بگذار فکر بدبختی خودمان باشیم.»
پاسخحذفما که سعی کردیم و خواهیم کرد که، تا قبر آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ.......
پاسخحذفشما رو دیگه نمی دونم ژغال جون.
حضرت ژغال گاه زنی به میسره،گاه زنی به میمنه؟
پاسخحذف...چه آفتی هستند این انگلیسا...
پاسخحذفآق احمد برو بالاتر از این حرفا، کبلی.
پاسخحذف